دوشنبه 87 شهریور 18
دو کلوم حرف حساب دارم هرکی مرد شنیدن نیست زود پنجره رو ببنده که پاک قاطی کردم....... آخه ایها الناس به چه زبونی باید بگم منم واسه خودم هدف دارم... منم حرف دارم... منم دل دارم... منم امید دارم .... منم خدا دارم.... سر پر شور دارم......راست راست راه میوفتید میاد میتوپید، که چی...؟ آخه مگه هر که دنبال حقیقته گناه کرده؟ مگه هر که بخواد بدونه چیه؟ واسه چی اینجاست؟!!!! قوانین حقوق بشر رو زیر پا گذاشته؟ ها؟ یکی مرد باشه جواب بده.... آخه ملت منو چه به اینکه گناه دیگرون رو توجیه کنم؟... دیگه حوصله حرفاشونو ندارم.... میدونی خنده کجاست!... خنده اینه که (...).... بی خیال، چه فایده! کیه که درک کنه که تو هنوز، تو حقیقت درون خودت هم موندی......آه!
بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی، خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او میگشاید، او که به لطف و صفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
طوفان طعنه خنده ما ز لب نشست
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
آن آتشی که در دل ما شعله میکشد
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا نداده بود
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام، ما
هرگز نمیمرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما
پنج شنبه 87 تیر 13
پاسخ مرحله ششم: نقطه پایانی/ احساس حضور
جملات زیر را با هم جمع کنید، ببینید چه نتیجه ای حاصل می شود؟!
انسان در صورتی یک تفکر و برنامه یا فرهنگ را می پذیرد که برتری آن را حس کند. پس بشریت در صورتی به اسلام رویکرد خواهد داشت که برتری اسلام را حس کند.
+
انسان در صورتی برتری یک مطلب را حس میکند که بتواند آن را با موارد مشابه مقایسه کند.
+
تمدن، زندگی جمعی در سیستم ها و ساختارهاست و جوهر تمدن، سیستم هایی است که زندگی جمعی در آن جریان پیدا می کند.
نتیجه:
...................................................................................................
توجه بشریت به تمدنی جهانی بر اساس عدالت و معنویت و آماده سازی فکری و قلبی و عملی عده ای برای همراهی با منجی، از شرایط اولیه و ضروری ظهور است. حرکت به سوی ارائه حقایق اسلام به صورت مدل ها و سیستم های اجرایی در زندگی، توجه جهانی را به بهترین نحوه به اسلام جلب خواهد ساخت.
از سوی دیگر با لمس و احساس برتری سیستم های اسلام، شوق به تحقق تمدن جهانی افزایش می یابد و مطالبهء آن را گسترش می دهد و تشدید می کند. شرایط دیگر جهانی که فشار ظلم و تجاوزهاست موانع اقدام عملی را مرتفع می سازد و نقطه عطف ظهور محقق می گردد.
((انتظار)) صحیح و فعال، عبارت است از تلاش برای ارائه دین به صورت سیستم های قابل مقایسه با موارد مشابه، و ملموس کردن برتری آموزه های اسلام در برابر سیستم های بشری و غیر دینی.
ماموس شدن ضعف رقیب و کمال سیستم های اسلام، و اینکه تا معمار نهایی این تمدن نیاید این سیستم ها قابل دسترسی نخواهد بود، نفوس را به سوی او راهبری می کند و جامعه جهانی را برای پذیرش او مهیا می سازد.
براساس مطالبی که در این کارگاه بدست آمد به نظر شما توضیح این روایت چیست؟
((رابط خود را با خدا بشناس که اگر او را بشناسی، چه به حضور او برسی و چه نرسی مشکلی برای تو ایجاد نخواهد شد. هر که امام زمان را بشناسد و قبل از ظهور او بمیرد، موقعیت او در آخرت بماند موقعیت کسی است که در کنار حضرت بوده و در تمام مراحل با او همراه بوده است.))
براستی چگونه می توانیم در عصر غیبت، احساس حضور داشته باشیم و برای ظهور هم تلاش کنیم؟!
پاسخ سوال، در تلاش برای زندگی بر اساس برنامه ها و سیستم هایی ((خداافزا))، نهفته است که همان جمع کننده میان آموزه های: ((انتظار))، ((امر به معروف و نهی از منکر)) و ((احتیاط های سفارش شده در فضای آخر الزمان)) است.
و البته ((خدا افزایی)) کامل در زندگی جهانی، که جوهره تمدن اسلام است تنها به دست ولی الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی (عج) محقق می گردد. به امید آن روز.
سوال:
برنامه عملی برای خدا افزایی در زندگی چگونه است؟
پاسخ:
در دو لایه:
1) تصفیه و تطهیر زندگی از امور ناهنجار که در نشانه های آخر الزمان آمده است.
2) فراگیر مستمر نظرات خداوند و تمرکز بر نقطه مرکزی تحول در زندگی.
توضیح:
1) تصفیه و تطهیر زندگی:
در گفتاری از پیامبر، فضای ناهنجار آخرالزمان و قبل از ظهور، توصیف شده است. این توصیف که در قرنها قبل صورت گرفته است برای کسانی که در آن زمان بوده اند بسیار شگفت انگیز و غیر قابل باور بوده است ولی برای ما که در این عصر زندگی می کنیم و این اوصاف را با چشم می بینیم، شاهد بزرگی بر حقانیت پیامبر و گسترهء علم غیبی اوست. این توصیف را بررسی کنیم و برای تصفیه زندگی خود و اطرافیانمان از موارد ذکر شده در آن برنامه ریزی کنیم. به قسمتی از آن توجه کنید:
در آن زمان، مردم به وقت نماز و شرایط نماز اهمیت نمی دهند، از تمایلات و خواسته های نفسانی پیروی می نمایند و براساس سلیقهء خود زندگی می کنند، پول و ثروت در چشم شان جلوه دارد و دین را به دنیا می فروشند. در چنین شرایطی، فرد مومن چون منکرات را در برابر دیدگان خود می بیند و قدرت تغییر و اصلاح آنها را ندارد، قلبش در ناراحتی ها ذوب می شود همانطور که نمک در آب حل میشود.
ای سلمان! در آن زمان حیا و عفت از بین می رود و معصیت های خدا رایج میگردد. اشرار بر خوبان تسلط پیدا می کنند، دروغ گویی علنا رایج و در بین مردم شایع می شود، لجاجت و خودرایی در رفتار عموم مردم دیده می شود، نیازمندی و احتیاج، همهء توده ها را فرا می گیرد. مردم با لباس و ظاهر خود بر یکدیگر فخر می ورزند، باران های فراوان در غیر فصل باران پیدا می شود، اشتغال به لهو و لعب، استفاده از تار و آلات موسیقی را پسندیده و نیکو می شمرند و امر به معروف و نهی از منکر را گذشته از آنکه به جای نمی آورند امری ناپسند می دانند....
2) تمرکز بر نقطه مرکزی تحول در زندگی:
نقطهء مرکزی تحول در زندگی، مواقع تصمیم گیری و انتخاب است. زیرا بروز و ظهور الگوهای فکری و تاثیر آنها در رفتارها، در مواقع تصمیم گیری هاست. عادت عموم مردم به تصمیم گیری و انتخاب بر اساس احساس و تمایل نسبت به موضوع در آن لحظه و موقعیت است. این عادت سرچشمهء حکومت نفس و نفسانیات بر زندگی بشریت و ابزار اصلی شیطان است.
استفاده از کلماتی مانند (( دلم می خواهد، خوشم می آید، دوست دارم و ....)) هنگام سوال از علت یک تصمیم، نشانه های این حکومت شیطانی است.
برای تغییر این عادت باید هنگام انتخاب و تصمیم و بروز یک رفتار، لحظه ای توقف به خود بدهیم و سوال زیر را بپرسیم:
این تصمیم، این انتخاب، این نوع رفتار یا احساس، مورد پسند خدا هست یا نه؟
اگر کسی پرسید چرا اینکار را انجام دادی؟! آیا من می توانم بگویم: زیرا خداوند دوست داشت و می پسندد!
عادت به لحظه ای تفکر ((خدا افزا))، قبل از عمل، کیمیای ((احساس حضور)) است.
پاسخ در یک جمله: تصفیه و تطهیر زندگی از امور ناهنجار و جایگزین کردن تصمیم های خدا محور به جای خود محور.
سه شنبه 87 خرداد 21
عنوان بحث: احساس حضور
هدف بحث: تشخیص هویت (( انتظار فعال))
نقطه شروع بحث:
زمینه سازی برای ظهور، به مانند آماده سازی زمینی برای برپایی ساختمانی عظیم درآن است. ساخت بنا با مدیریت مستقیم ولی الله الاعظم (عج) انجام می شود ولی آماده سازی زمین به عهده منتظران است. زمین لازم برای این ساختمان باید هموار شود، حفر شود، پی چینی شود و پی ریزی شود.
تمام منتظران عالم از ابتدا خلقت از حضرت آدم ابوالبشر و حضرت نوح و ابراهیم خلیل الله گرفته تا حضرت موسی و عیسی روح لله تا پیامبر اعظم حضرت محمد حبیب الله (ص) و جانشینان یازده گانه اش (س)، چشم به راه معمار نهایی جهانی بوده و از او سخن گفته اند و تلاش های خود را در مسیر به بلوغ رساندن جهان و زمینه سازی برای او توصیف کرده اند.
در هر برهه از تاریخ، مردانی بزرگ و استوار، با دستانی مجروح از زخم دشمنان و چشمانی گریان ولی پر امید، آجری به آجرهای پی و بنیان این ساختمان افزوده اند و با اشک، آمیخته و به خون خود آن را مستحکم کرده اند. گرچه برخی آجری نیافتند و سر در پی این ساختمان گذاشتند و با خون گلوی طفلان مستحکم کردند و ندای این الطالب بدم المقتول بکربلاء را در آه سینهء منتظران عالم طنین انداز کرده اند.
ای عزیز که بر این صفحه نظاره می کنی و او را می جویی! من و تو چه باید بکنیم؟!
سوال:
می دانیم که باید بشریت او را بطلبد تا بیاید، چه کنیم تا بشریت با تمام وجود رو به سوی او آورد و او را بطلبد؟
چهارشنبه 87 خرداد 8
پاسخ مرحله پنجم: تعیین نقاط خطر و بحران/ خطر ها در مسیر
اهمیت دادن به شناخت آفتها و خطرها، شرط عقل است مخصوصا در فعالیت هایی که آثار طولانی و دراز مدت برجای می گذارند. مهدویت، با سرانجام بشریت گره خورده است. پس دقتی مضاعف می طلبد. معمولا آفت ها و خطر ها به دو سر منشاء اصلی باز می گردند:
خود محوری در تصمیم ها و انتخاب ها، سر چشمه ایجاد اکثر مشکلات فکری، روحی و رفتاری است. آفتی که مانند آتش به روح انسان می افتد و تمام وجود او و تمام دنیا و آخرتش را می سوزاند.
ما دو انتخاب بیشتر نداریم یا خدا یا خود!! یا فکر و روح و رفتارمان را پر از خدا و رضایت خدا کنیم، یا پر از دلخواه و پسند خود!!
خودمحوری و تکیه دائم بر پسند و سلیقه و تشخیص خود در تصمیم ها و انتخاب ها، به مرور سبب غفلت از مقصد و سرگرم شدن به زندگی روزمره می شود و روح مهدویت را از انسان می گیرد؛ و جایی برای تمنا و تمایل و توجه به زندگی (( خدا افزایی )) که سراسر جهان برقرار شود باقی نمی ماند. توبیخ الهی را ببینید:
آیا وقت آن نرسیده است خدا باوران، این باور را از ذهن و فکر به قلب و دل بکشانند و قلب هایشان خدا و حقایقی که فرستاده است را احساس کند و دائم متوجه او باشد؟!! آیا وقت آن نرسیده است که دیگر مانند جوامع گذشته رفتار نکنند؟! جوامعی که حقایق الهی به آنها رسید ولی با امروز و فردا کردن عمل به این حقایق، در خودمحوری و تمایلات شخصی فرو رفتند و جایی برای توجه به خدا باقی نگذاردند و نتیجه این که اکثر آنها نافرمان و خرابکار هستند. (از سوره حدید/آیه 16)
ناامیدی نسبت به ظهور و شک کردن در آن، در اثر طولانی شدن زمان غیبت از نتایج خود محوری است؛ چراکه خدا محوران روز به روز آثار زندگی با رنگ و بوی خدایی در قلب و دل خود لمس می کنند و در نتیجه شوق بیشتر برای فضای ظهور و رسیدن به اوج تکامل انسانی پیدا می کنند.
ظاهرگرویی، سرچشمه ای دیگر برای بسیاری از مشکلات و حسرتهاست. عادت به پر کردن عقل از دیدنی های مادی محدود، سبب می شود قدرت ادراک لایه های نهفته در موضوعات و قدرت دیدن سرچشمه های اصل امور از دست برود. مثلا عادت به دیدن عمر های کوتاه، امکان داشتن عمرهای بلند را مشکوک یا مردود کرده است. یعنی زمان غیبت طولانی می شود و برخی در زنده بودن منجی موعود شک می کنند؛ مگر می شود انسان که قرن هاست عمری به طور متوسط 70 سال دارد، بیش از هزار سال عمر کند؟! پاسخ این است که: آری می شود! بدن در محیط زندگی انسان این ظرفیت را دارد.
حضرت نوح (ع) به تصریح قرآن حداقل 950 سال عمر کرد.(از سوره عنکبوت/ آیه 14)
یعنی بدن مادی بشر و محیط زندگی او قابلیت عمرهای طولانی را دارد ولی هنوز علم عمومی بشر به چگونگی بهره برداری از آن نرسیده است.
از دیگر موارد ظاهربینی و ظاهرگروی، این حس و سوال است که (( اگر امام است، چرا غایب است؟ از امامی که دسترسی به او نداریم چه حاصل ؟)) کسانی که برقراری ارتباط را فقط در ارتباطات گفتاری و دیداری و شنیداری حس کرده اند، نسبت به وجود ارتباطات غیر حسی در شک و تردید می شوند.
پاسخ این که: او غائب است ولی نه غائب از تدبیر امور و هدایت بشر و تربیت طالبین حقیقت، او فقط از چشمان ما غائب است همانگونه که خداوند از چشمان ما غائب است ولی تمام هستی به تدبیر اوست.
حضرت در پاسخنامه ای به محمد بن نعمان اینگونه آورده اند:
(( ما گرچه بر حسب صلاحی که خداوند در نظر دارد دور از چشم ودسترس شما هستیم(و تا وقتی که حکومت های ظالم و فاسق، دنیا را در دست دارند در غیبت خواهیم بود). ولی هیچ چیزی از شما بر ما مخفی نیست و کاملا بر اوضاع و احوال شما مسلط هستیم و ...... مواظبت می کنیم...... شما نیز (بابکار بردن عقل و انجام عمل صالح) ما را در نجات دادنتان از بلا و فتنه یاری کنید.))
غیبت از دیدگان، موجب فعال شدن قوای عقلانی و روحی برای دست یابی به او می شود و زمینهء لازم برای تکامل عقل و روح انسان را فراهم می کند. حضرت صادق (ع) فرمودند:
((هنگامی که قائم ما از اهل بیت، ظهور کند. دست بر سر انسانها می گذارد و عقل و فکر بشر را یکپارچه و کامل می گرداند.))
توجه ودل بستن به مدعیانی که ادعای نیابت و سفیر بودن از جانب امام زمان را دارند یا ادعا می کنند خود امام زمان هستند و ظهور کرده اند یا کسانی که برای ظهور، وقت مشخص تعیین می کنند نیز از خطرلت ظاهرگروی است. حضرت در پاسخنامه ای که به آخرین نائب خود می نویسند می فرمایند:
((هیچ کس را بجای خود قرار نده چرا که غیبت کامل آغاز شده و ظهوری نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند و اراده خداوند بر ظهور قرار نخواهد گرفت مگر بعد از زمانی طولانی و از یاد رفتن من از دلها و پر شدن زمین از فساد. در طول زمان غیبت، عده ای خواهند آمد و ادعای ظهور مرا خواهند کرد. خوب توجه کنید که هر کس قبل از بروز نشانهء حرکت سفیانی و شنیده شدن ندای آسمانی، ادعای ظهور مرا کند قطعا دروغگوست. ))، (( هر که برای زمان ظهور وقت تعیین کند دروغ گفته است.))
پاسخ در یک جمله: خودمحوری از یک سو و ظاهرگروی از سوی دیگر منشاء تمام خطرات و بحران هاست.
چگونه می توان در زمان غیبت، احساس حضور داشت و برای ظهور نیز تلاش کرد و از خطر ها در امان ماند؟ مرحله بعدی به پاسخ این سوال می پردازد
چهارشنبه 87 خرداد 8
عنوان بحث: خطرها در مسیر
هدف بحث: تشخیص موقعیت های خطر وبحران
نقطه شروع بحث:
در هر کاری و فعالیتی، موقعیت هایی وجود دارد که موجب از بین رفتن تمام زحمات و آثار مفید و مثبت می شوند. به نظر شما چیزهایی که می توانند روح مهدویت را از انسان بگیرند یا فضای مهدویت را در جامعه غبارآلود کنند و انسان را در رسیدن به مطلوب ناکام بگذارند کدامند؟