سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طهور
پنج شنبه 87 تیر 13

پاسخ مرحله ششم: نقطه پایانی/ احساس حضور

 

جملات زیر را با هم جمع کنید، ببینید چه نتیجه ای حاصل می شود؟!

 

انسان در صورتی یک تفکر و برنامه یا فرهنگ را می پذیرد که برتری آن را حس کند. پس بشریت در صورتی به اسلام رویکرد خواهد داشت که برتری اسلام را حس کند.

+

انسان در صورتی برتری یک مطلب را حس میکند که بتواند آن را با موارد مشابه مقایسه کند.

+

تمدن، زندگی جمعی در سیستم ها و ساختارهاست و جوهر تمدن، سیستم هایی است که زندگی جمعی در آن جریان پیدا می کند.

نتیجه:

...................................................................................................

توجه بشریت به تمدنی جهانی بر اساس عدالت و معنویت و آماده سازی فکری و قلبی و عملی عده ای برای همراهی با منجی، از شرایط اولیه و ضروری ظهور است. حرکت به سوی ارائه حقایق اسلام به صورت مدل ها و سیستم های اجرایی در زندگی، توجه جهانی را به بهترین نحوه به اسلام جلب خواهد ساخت.

از سوی دیگر با لمس و احساس برتری سیستم های اسلام، شوق به تحقق تمدن جهانی افزایش می یابد و مطالبهء آن را گسترش می دهد و تشدید می کند. شرایط دیگر جهانی که فشار ظلم و تجاوزهاست موانع اقدام عملی را مرتفع می سازد و نقطه عطف ظهور محقق می گردد.

((انتظار)) صحیح و فعال، عبارت است از تلاش برای ارائه دین به صورت سیستم های قابل مقایسه با موارد مشابه، و ملموس کردن برتری آموزه های اسلام در برابر سیستم های بشری و غیر دینی.

ماموس شدن ضعف رقیب و کمال سیستم های اسلام، و اینکه تا معمار نهایی این تمدن نیاید این سیستم ها قابل دسترسی نخواهد بود، نفوس را به سوی او راهبری می کند و جامعه جهانی را برای پذیرش او مهیا می سازد.

براساس مطالبی که در این کارگاه بدست آمد به نظر شما توضیح این روایت چیست؟

((رابط خود را با خدا بشناس که اگر او را بشناسی، چه به حضور او برسی و چه نرسی مشکلی برای تو ایجاد نخواهد شد. هر که امام زمان را بشناسد و قبل از ظهور او بمیرد، موقعیت او در آخرت بماند موقعیت کسی است که در کنار حضرت بوده و در تمام مراحل با او همراه بوده است.))

براستی چگونه می توانیم در عصر غیبت، احساس حضور داشته باشیم و برای ظهور هم تلاش کنیم؟!

پاسخ سوال، در تلاش برای زندگی بر اساس برنامه ها و سیستم هایی ((خداافزا))، نهفته است که همان جمع کننده میان آموزه های: ((انتظار))، ((امر به معروف و نهی از منکر)) و ((احتیاط های سفارش شده در فضای آخر الزمان)) است.

و البته ((خدا افزایی)) کامل در زندگی جهانی، که جوهره تمدن اسلام است تنها به دست ولی الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی (عج) محقق می گردد. به امید آن روز.

 

سوال:

برنامه عملی برای خدا افزایی در زندگی چگونه است؟

 

پاسخ:

در دو لایه:

1)      تصفیه و تطهیر زندگی از امور ناهنجار که در نشانه های آخر الزمان آمده است.

2)      فراگیر مستمر نظرات خداوند و تمرکز بر نقطه مرکزی تحول در زندگی.

 

توضیح:

1)       تصفیه و تطهیر زندگی:

در گفتاری از پیامبر، فضای ناهنجار آخرالزمان و قبل از ظهور، توصیف شده است. این توصیف که در قرنها قبل صورت گرفته است برای کسانی که در آن زمان بوده اند بسیار شگفت انگیز و غیر قابل باور بوده است ولی برای ما که در این عصر زندگی می کنیم و این اوصاف را با چشم می بینیم، شاهد بزرگی بر حقانیت پیامبر و گسترهء علم غیبی اوست. این توصیف را بررسی کنیم و برای تصفیه زندگی خود و اطرافیانمان از موارد ذکر شده در آن برنامه ریزی کنیم. به قسمتی از آن توجه کنید:

در آن زمان، مردم به وقت نماز و شرایط نماز اهمیت نمی دهند، از تمایلات و خواسته های نفسانی پیروی می نمایند و براساس سلیقهء خود زندگی می کنند، پول و ثروت در چشم شان جلوه دارد و دین را به دنیا می فروشند. در چنین شرایطی، فرد مومن چون منکرات را در برابر دیدگان خود می بیند و قدرت تغییر و اصلاح آنها را ندارد، قلبش در ناراحتی ها ذوب می شود همانطور که نمک در آب حل میشود.

ای سلمان! در آن زمان حیا و عفت از بین می رود و معصیت های خدا رایج میگردد. اشرار بر خوبان تسلط پیدا می کنند، دروغ گویی علنا رایج و در بین مردم شایع می شود، لجاجت و خودرایی در رفتار عموم مردم دیده می شود، نیازمندی و احتیاج، همهء توده ها را فرا می گیرد. مردم با لباس و ظاهر خود بر یکدیگر فخر می ورزند، باران های فراوان در غیر فصل باران پیدا می شود، اشتغال به لهو و لعب، استفاده از تار و آلات موسیقی را پسندیده و نیکو می شمرند و امر به معروف و نهی از منکر را گذشته از آنکه به جای نمی آورند امری ناپسند می دانند....

2)      تمرکز بر نقطه مرکزی تحول در زندگی:

نقطهء مرکزی تحول در زندگی، مواقع تصمیم گیری و انتخاب است. زیرا بروز و ظهور الگوهای فکری و تاثیر آنها در رفتارها، در مواقع تصمیم گیری هاست. عادت عموم مردم به تصمیم گیری و انتخاب بر اساس احساس و تمایل نسبت به موضوع در آن لحظه و موقعیت است. این عادت سرچشمهء حکومت نفس و نفسانیات بر زندگی بشریت و ابزار اصلی شیطان است.

استفاده از کلماتی مانند (( دلم می خواهد، خوشم می آید، دوست دارم و ....)) هنگام سوال از علت یک تصمیم، نشانه های این حکومت شیطانی است.

برای تغییر این عادت باید هنگام انتخاب و تصمیم و بروز یک رفتار، لحظه ای توقف به خود بدهیم و سوال زیر را بپرسیم:

این تصمیم، این انتخاب، این نوع رفتار یا احساس، مورد پسند خدا هست یا نه؟

اگر کسی پرسید چرا اینکار را انجام دادی؟! آیا من می توانم بگویم: زیرا خداوند دوست داشت و می پسندد!

عادت به لحظه ای تفکر ((خدا افزا))، قبل از عمل، کیمیای ((احساس حضور)) است.

 

پاسخ در یک جمله: تصفیه و تطهیر زندگی از امور ناهنجار و جایگزین کردن تصمیم های خدا محور به جای خود محور.