طهور
یکشنبه 92 اردیبهشت 29

انتظار کم کم داره به سر میاد و نزدیک موسم ضیافت عشق میشیم، هر کسی که ته ته های وجودش، لک زده واسهء خلوت کردن با خدا.... اسباب اساسیه سفر به حرم الهی جمع کنه که خوان رحمتش دوباره گسترده شده... بدوین که جا نمونین.... مبارک باشه این ایام......
یه سالی که داشتم تو وبلاگا می گشتم فلسفه اعتکاف، از دید یکی از دوستان وبلاگ نویس به چشمم خورد..... بد نیست شما هم یه نظری بهش بندازین... البته هر جا دستم اومده... ویراستاری کردم... یعنی کلی تو این متن خودمو شریک کردم.
ایشون اینجور گفتن که:

اعتکاف در فرهنگ لغت فارسی به معنی گوشه نشینی، ولی در فرهنگ لغت دل من به معنی در آغوش خدا رفتنه. میدونین حتی حروف کلمه ی اعتکاف هم معنی دارن؟
مثلا:
الف: یعنی ایمان ... کسی که معتکف میشه در همون لحظات اول اعتکاف، خدا یه ایمان قلمبه میریزه توی قلبش به طوری که تا آخر اعتکاف اصلا توی فکر شهوت و کارای دنیایی نمیره و همهء کارای او با اخلاص و بی ریا میشه.
ع: یعنی عشق ... به به !!! توی اعتکاف (به خصوص نیمه شب های اون) آدم غرق در دریای بی پایان عشق میشه و چیزی رو جز محبوبش نمی بینه. هق هق ها و ناله های جوونا نشانگر همین عشقه. (به نظر من اعتکاف اوج عشقه).
ت: یعنی تالّف (تالّف به معنی دل کسی رو به دست آوردن و با اون دوست شدن هست). کسی که معتکف میشه دل امام زمان (عج) رو به دست میاره و به راحتی میتونه رابطه ای دوستانه ای با حضرت برقرار کنه. معتکف فاصلهء خودش رو با حضرت ولی عصر (عج)کم میکنه ‍و دنیا و آخرش رو تأمین میکنه. نه تنها با امام عصر(عج) بلکه با همهء معصومین (س) !!!
ک: یعنی کوثر. انگار یه شاخه پر آب از حوض کوثر کشیدن توی اعتکاف که هر چی معتکف هست از اون سیر آب بشن. به خاطر همینه که میگن هر کی از اعتکاف بر میگرده پاکه پاک هست. عین اون روزی که تازه از مادر متولد شده. توی این مورد اصلا شک نکنید که اعتکاف یه ویروس کش بسیار قوی هست و هیچ ویروسی از دست اون نمیتونه فرار کنه! پس اونایی که بار گناهید (خودم رو میگم) قدر اعتکاف رو بدونید!
الف: برای این «الف» هرچی فکر کردم چیزی به نظرم نرسید که یییییهو یادم افتاد به صاحب اعتکاف حضرت امیر (ع)..... کی میتونه پاکباخته تر از این معتکف پیدا کنه؟
چه جانماز پی اعتکاف بردارد     چه ذوالفقار به عزم مصاف بردارد
علی حقیقت روز است و هیچ جایز نیست    که در مقابل شب انعطاف بردارد
دو سوی این کره هریک قلمروی دارند    نشد جدائیشان ائتلاف بردارد
شبیه خواب سحر سطحی است و زود گذر    کسی که دست از این اختلاف بردارد
دوباره مثل علی زاده میشود اما     اگر دومرتبه کعبه شکاف بردارد
اگر که حرمت مولا نبود ممکن بود    خدا زخلق خود امر طواف بردارد
ف: یعنی فکر. توی اعتکاف به دلیل خلوت و تنهایی که وجود داره میشه عقل رو به کار انداخت و فکر و دل رو یکی کرد. یادتون باشه که فکر کردن یکی از بهترین عبادت هاست و آدم با فکر کردن میتونه به درجه های بالایی برسه (هم در دنیا و هم در آخرت). (معتکفها حواسشون باشه که خودشون رو گیر رفیق ها و کارای فرعی نکنن !!!)
 
پ. ن:  امیدوارم هرکسی قسمتش میشه به این مهمونی بره باقی دوستانی که دلشون میخواد باشن اما جور نمیشده رو از دعای خیرشون محروم نکنن............ التماس دعا

اعتکاف

 



یکشنبه 91 خرداد 28

شما زمان شروع من ابتدای منید
مسیر سبز نجاتِ در انتهای منید
 
اگر چه "اسهد" لحنم مرا بلال نکرد
ولی همیشه شما اشهد صدای منید

به شوق روی شما هست وقف محرابم
شما تهجدمید و شما دعای منید
 
شما برای خدایید و من برای خودم
نه من برای شما نه شما برای منید

 شما بهار، شما آسمان، شما برکات
به خاندان شما اهل بیت حق صلوات

 

بهشت را تو ظهور مصوّرش بودی
خدای آینه ها را تو دلبرش بودی
 
تو حق محضی و در خلوت خداوندی
کسی نبود فقط تو، تو در برش بودی
 
برای آن که خدا ناظر خودش باشد
شبیه آیینه ای در برابرش بودی
 
در آن زمان که درختی نبود و برگی هم
خدای بود و تو هم سیب نوبرش بودی

قرار نیست چهل سال بگذرد از تو
تو قبل از آمدنت هم پیمبرش بودی
 
مدینه تا که تو را داشت تا محمد داشت
خدا همیشه در آن شهر رفت و آمد داشت


فدائیان نگاهت شهید جانانند
ملازمان سر کوی تو بزرگانند
 
فراریان سر گیسویت پر از کفرند
اسیرهای سر زلفت اهل ایمانند
 
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند

نگاه خاک نشینان خانواده ی تو
به غمزه مسئله آموز صد مسلمانند

رسول سبز ببینم که می شناسیشان
همین قبیله همین ها که شکل سلمانند

نگاه روشنت آن روز صرف سلمان شد
عرب کنار تو بود و عجم مسلمان شد

 

بهشت باغچه ی روشن سرای تو بود
گل محمدیِ دست بچه های تو بود

سلام اول صبح و غروب این خانه
مسیح خانه ی زهرای تو صدای تو بود
 
کمال روح تو با وحی پا نمی گیرد
نزول آیه نزول خودت برای تو بود

فقط نسیم خوشی شد نصیب جبرائیل
همین که مدت کوتاهی آشنای تو بود
 
تو را کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله

 

تو آفتابی و انوار آفتاب علی ست
کتاب سرّی و اسرار این کتاب علی ست

قرار شد همه عقد برادری خوانند
برای سهم شما حسن انتخاب علی ست

اگر تو خضر رهی مرتضاست موسایت
اگر تو آب بقایی بقای آب علی ست

اگر سوال کنند از تو حضرت حق کیست
قسم به ذات تو محکم ترین جواب علی ست

برای فخر تو این بس یگانه دامادت
جناب حضرت حیدر ابوتراب علی ست

به ذره گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند

                                                                شاعر: علی اکبر لطیفیان



یکشنبه 91 خرداد 14

سحر 14 خرداد 1391 ..... به وقت مکه سحر میلاد حضرت امیر است. هفته پیش همین موقع ها بود که در لابی هتل برای باز گشت گرد آمدیم. از آن زمان تا کنون..... هر لحظه با یاد مسجد الحرام یا حرم نبوی... اشک حلقه میزند.... آرام نیستم....

طهور دلش را جا گذاشته.... دلش را کنار باب علی (ع).... روبروی بیت فاطمه(س).....در کوچه بنی هاشم... کنار مرقد حضرت رسول(ص) .... در سپیدی میقات.... در تلبیه اول..... در طواف خانه دوست... در سعی صفا و مرو.... در جرعه ای زمزم....مقابل رکن یمانی و نسیم فرح بخشش..... پشت مقام ابراهیم.... میان حجر اسماعیل جا گذاشته.... بی دل آمده.....
الهی..... تو خوب میدانی بر طهور چه می گذرد. نگاهش روبروی مستجار و رکن یمانی جا خوش کرده....

ای کاش آنجا بودم... و ای کاش آنجا بودم.... و با ذکر نامت زیبایت یا علی، میلادت را جشن می گرفتم .....




یکشنبه 91 اردیبهشت 17

      مژده بده! مژده بده! یار پسندید مرا
      سایه‌ی او گشتم و او، بُرد به خورشید مرا
      جان دل و دیده منم، گریه‌ی خندیده منم
      یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
      کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
      کان صنمِ قبله‌نما، خم شد و بوسید مرا
      پرتو دیدار خوشش، تافته در دیده‌ی من
      آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
      آینه خورشید شود، پیش رخ روشن او
      تاب نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
      گوهرِ گُم‌ بوده نگر، تافته بر فرق فلک
      گوهری خوب‌نظر، آمد و سنجید مرا
      نور چو فواره زند، بوسه بر این باره زند
      رشک سلیمان نگر و غیرت جمشید مرا
      هر سحر از کاخ کرم، چون که فرو می‌نگرم
      بانگ لک‌الحمد رسد، از مه و ناهید مرا
      چون سر زلفش نکشم، سر ز هوای رخ او
      باش که صد صبح دمد، زین شب امید مرا
      پرتو بی‌پیرهنم، جان رها کرده تنم
      تا نشوم سایه‌ی خود، باز نبینید مرا

                                             هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه)

روز شمار سفر به قبله طهور آغاز شد.....
از همه همراهان مجازی و حقیقی که به این وبلاگ و طهور عنایت داشتند و گاهی سر زدند و  پندی عرضه کردند و گاهی هم اظهار لطف نمودند کمال تشکر را دارد. طهور از همه عزیزان حلالیت  می طلبد.

پ. ن: برای طهور دعا کنید که دریابد آنچه می باید دریابد.



یکشنبه 91 فروردین 27

فاطمه جانم، فاطمه جانم، فاطمه جانم
ای جوانم، قد کمانم، تا به کی سر برسر زانو بگیرم
با تو گویم آرزویم، تو دعا کن بعد تو من هم بمیرم
از چه باغم خو گرفتی، کشتیم پهلو گرفتی
تو مرا کشی ز خجلت، بس که از من رو گرفتی
فاطمه جانم، فاطمه جانم، فاطمه جانم
ای قرارم، ای بهارم، از غمت من را به هر سویی کشاندی
ای چراغم، یاس باغم، خیز و بین من را به چه روزی نشاندی
جانم از چه نیمه جانی، تو کمانتر از کمانی
می کنم من التماست، بلکه پیش من بمانی
فاطمه جانم، فاطمه جانم، فاطمه جانم

به نظرم سحر اول دهه دوم فاطمیه سال 1391 باشه..... دلم هوایی اون روزایی شده که این مرثیه رو گوش میدادم و با حضرت امیر همدردی میکردم.... دلم هوایی روزایی شده که تمام وجودم غرق وجودت شده بود بانو.......میدونی چیه خانم؟ هم خودتون مظلومه بودید و هم ایام سوگواریتون مظلوم هستش....... همین که آدما یادشون نمیاد چرا تو کوچه ها دم غروب جوونا تکیه زدن و شربت و چای نذری میدن یه نمونه اشه.... اما درد من این روزا این نیست......

دردم خیلی بزرگتر از ایناس..... اینکه که دعوت شدم..... اما نمیدونم چطور آماده بشم برای دیدارتون..... دردم اینه اگه پذیرفته نشم.... اگه اونی نباشم که همیشه ادعاشو میکردم ... اگه اونی نباشم که میخواستم باشم و میخواستین باشم.... اگه مومنه نباشم.... اگه شیعه پسر عم تون نباشم... اگه من با این ادعاها، در حقتان جفا کرده باشم.... اگه .... و اگه...... تمام وجودم پره ترس و درد و غم و اشک و آه میشه.....
ای بهارم..... ای قرارم.......
ای چراغم.... یاس باغم.....
خیز و بین من را به چه روزی کشاندی؟........میکنم من التماست.........
خانمم.... کمکمون کن..... کمک من و همه اونایی که قراره به زودی به دیدارتون بیان......
راستی خانمم تو کدوم کوچه ها سراغتون بگردم؟ .... کجای بقیع را برای دیدنتون به نظاره بشینم؟ ...... به در خانه تان که رسیدم اذن دخول بخوانم و بر در خانه منتظر بنشینم؟

پ.ن: جهت دانلود این مرثیه حضرت زهرا اینجا کلیک کنید.



   1   2   3   4   5   >>   >