فاطمه جانم، فاطمه جانم، فاطمه جانم
ای جوانم، قد کمانم، تا به کی سر برسر زانو بگیرم
با تو گویم آرزویم، تو دعا کن بعد تو من هم بمیرم
از چه باغم خو گرفتی، کشتیم پهلو گرفتی
تو مرا کشی ز خجلت، بس که از من رو گرفتی
فاطمه جانم، فاطمه جانم، فاطمه جانم
ای قرارم، ای بهارم، از غمت من را به هر سویی کشاندی
ای چراغم، یاس باغم، خیز و بین من را به چه روزی نشاندی
جانم از چه نیمه جانی، تو کمانتر از کمانی
می کنم من التماست، بلکه پیش من بمانی
فاطمه جانم، فاطمه جانم، فاطمه جانم
به نظرم سحر اول دهه دوم فاطمیه سال 1391 باشه..... دلم هوایی اون روزایی شده که این مرثیه رو گوش میدادم و با حضرت امیر همدردی میکردم.... دلم هوایی روزایی شده که تمام وجودم غرق وجودت شده بود بانو.......میدونی چیه خانم؟ هم خودتون مظلومه بودید و هم ایام سوگواریتون مظلوم هستش....... همین که آدما یادشون نمیاد چرا تو کوچه ها دم غروب جوونا تکیه زدن و شربت و چای نذری میدن یه نمونه اشه.... اما درد من این روزا این نیست......
دردم خیلی بزرگتر از ایناس..... اینکه که دعوت شدم..... اما نمیدونم چطور آماده بشم برای دیدارتون..... دردم اینه اگه پذیرفته نشم.... اگه اونی نباشم که همیشه ادعاشو میکردم ... اگه اونی نباشم که میخواستم باشم و میخواستین باشم.... اگه مومنه نباشم.... اگه شیعه پسر عم تون نباشم... اگه من با این ادعاها، در حقتان جفا کرده باشم.... اگه .... و اگه...... تمام وجودم پره ترس و درد و غم و اشک و آه میشه.....
ای بهارم..... ای قرارم.......
ای چراغم.... یاس باغم.....
خیز و بین من را به چه روزی کشاندی؟........میکنم من التماست.........
خانمم.... کمکمون کن..... کمک من و همه اونایی که قراره به زودی به دیدارتون بیان......
راستی خانمم تو کدوم کوچه ها سراغتون بگردم؟ .... کجای بقیع را برای دیدنتون به نظاره بشینم؟ ...... به در خانه تان که رسیدم اذن دخول بخوانم و بر در خانه منتظر بنشینم؟
پ.ن: جهت دانلود این مرثیه حضرت زهرا اینجا کلیک کنید.