هرگزبه جهان،ما غم دستار نداريم
چون مهر،زعرياني سر-عارنداريم
چون گوهرناسفته،ازاسباب معيشت
دلبستگي خويش،به يک تار نداريم
در کعبه يهوديم و،مسلمان به دردير
آرام به جز خانه خمار ، نداريم
ما بنده عشقيم و،مبرا،زمذاهب
با شيخ نشين وبرهمن،سرپيکارنداريم
بلبل دل نالان و،خيال رخ او گل
با
بلبل گلزار جهان،کار نداريم
نازونگه وعشوه،بهاي دل سوداست
زين هرچه خرد يار،که انکار نداريم